ج) گرایش اسلام گرایی سنتی
اگر تمدن گرایان اسلام گرا، احیای اسلام را در احیای علمی، جذب تفکر نوین و استفاده از دستاوردهای فناوری اروپایی در جوامع اسلامی می دانستند، اسلام گرایان سنتی و متفکر برجستة آن، رشید رضا که ادامه دهندگان سلفیه هستند، احیاگری اسلام را در بازگشت به روش و سیرة «بزرگان اسلام» می دانستند. می توان گفت که ناکامی دولت های اسلامی در تحقق اندیشه های نحله های پیشین، در جذب دستاورد های علمی و سیاسی تمدن نوین و بر عکس، افتادن در دام قهقرایی شدید تر «تمدن و ترقی»، سنت گرایان اسلامی را نسبت به تهدید غرب و از دست رفتن هویت اسلامی، دچار نگرانی های شدید تری کرد و اسلام گرایی سنتی پاسخی به این نگرانی ها بود.
هرایر دکمجیان، سید جمال، عبده و رشید رضا را در درون گرایش سلفیه مورد مطالعه قرار می دهد، در حالی که این تلقی خطایی آشکار است. اندیشة اسلام گرایی سنتی از نوگرایان فاصله می گیرد و به محافظه کاری تمایل پیدا می کند. نوگرایان در پی اصلاح و تطبیق اسلام با مقتضیات جدید بودند، در حالی که محافظه کاران سخت به سنت های اسلامی پای بند بوده نسبت به نفوذ فرهنگی و تهدید سیاسی غرب واکنش نشان می دهند. مجید خدوری به درستی رشید رضا را در چارچوب گرایش های سنت گرا بررسی می کند که با رنگ و لعاب نوگرایی پوشش داده شده است. رشید رضا گرچه به ظاهر نوگراست، اما نمایانگر پیوندی درونی با سنت گرایی بود، سلفی گرایی رشید رضا موجب تمرکز افراطی او بر احادیث شد که افزون بر این که نشان دهندة ماهیت سنتی اندیشة او است، مانع از دست یابی او به یک جهان بینی گسترده تر شد و همین امر هم او را از اندیشه های وحدت گرایانة سید جمال دورتر کرد و گرایش های ستیزه جویانة وی دربارة شیعه را، که یادآور ستیزه جویی سلفیه بود، موجب شد.
به هر حال، اندیشة سیاسی سنت گرای رشید رضا، به جای تأکید بر حکومت قانون، آزادی و مشروطه که در اندیشه های نوگرایانه طهطاوی و سید جمال بر آن پافشاری می شد، به دنبال بازسازی نظام اسلامی بود که به آن عناصری از آرمان گرایی صدر اسلام که به پیش داوری های دنیوی، نژادی، فرقه ای آلوده نشده افزوده می شد.
رشید رضا معتقد است که غرب برای طی کردن مراحل پیشرفت، اصولی را به کار گرفت که اسلامی هستند، حال آن که خود مسلمانان این اصول را رها کرده اند. اگر چه رشید رضا در رهیافت سنت گرای خود چندان به غرب نپرداخته است، ولی از خط فکری وی معلوم است که رویکردی ستیزه جویانه نسبت به غرب دارد و از آن خوش بینیهای موجود در گرایش تمدن گرا ـ عرب گرا اثری به چشم نمی خورد.
حسن حنفی کارنامة رشید رضا را این گونه خلاصه می کند: رشید رضا پس از آن که عمری را در اصلاحگری و نواندیشی و ترقی خواهی گذرانده بود، خود را از تأثیر طلایه دارانی چون طهطاوی و سید جمال و نیز عبده رها ساخت و به دامن محمد بن عبدالوهاب پناه برد که او را به ابن قیم جوزیه و ابن تیمیه و سپس به احمد بن حنبل می رسانید. وی به جای میل به شیوه های مدنیت نو و همگامی با تحولات زمانه، فرو بستگی و هجوم به غرب را ترجیح داد.
د) گرایش اسلام گرایی اصول گرا.
ژاک برک در تحلیلی که از اصول گرایی اسلامی دارد «ناتوانی کشور های اسلامی را در ارائة مدلهای متناسب با عصر تکنیک و تمدن در قرن بیستم، زمینه ساز افراطی شدن آن ها می داند. وی مهم ترین علت درونی را توقف اجتهاد و سرکوب حرکت های اصلاحی به نام مبارزه با بدعت می داند.» در واقع، این شکست ها، در کنار ناتوانی در اجرای اصلاحات، به عنوان یک تراژدی غمبار، روح اعراب را آزرده ساخته است و آنان را در طیفی از انفعال تا تندروی سیاسی سرگردان ساخته است.
حسن البناء، بنیان گذار اخوان المسلمین، دربارة اصلاح گران اسلامی چنین نظر می دهد: اسد آبادی فقط یک فریاد هشدار برای مشکلات است و شیخ محمد عبده فقط یک معلم و فیلسوف و رشید رضا فقط یک تاریخ نویس و وقایع نگار است، در حالی که اخوان المسلمین به معنی جهاد، تلاش و کار است و فقط یک پیام نیست.
اخوان المسلمین جنبشی سیاسی ـ مذهبی است که به دنبال دگرگونی های اساسی در جوامع اسلامی است. یکی از اعتقادات اساسی اخوان المسلمین «قدرت تفوق ناپذیر اسلام در حل مسائل اجتماعی و سیاسی مسلمین است» که در واقع جوهر اصول گرایی اسلام گرایی است.
اگر حسن البناء رهبر سیاسی اخوان المسلمین بود، افرادی چون سید قطب و محمد غزالی نمایندگان برجستة فکری اخوان المسلمین بودند. باید گفت که تفاوت طهطاوی، خیر الدین پاشا تونسی، سید جمال، محمد عبده، رشید رضا و سید قطب در سیر تحول جنبش بیداری اسلامی کاملاً مشهود و اساسی است و هر چه بدین سو نزدیک می شویم ویژگی مبارزه جویی آن قوی تر شده و از التقاط گرایی آن کاسته می شود. اندیشه های سید قطب بیانگر این خلوص گرایی و اصول گرایی و مبارزه جویی است.
سید قطب تمامی جوامع موجود را جاهلی می داند و جوامع اروپایی را اوج جاهلیت مدرن تلقی می کند و این جا است که تفاوت اساسی و تعیین کنندة اندیشة وی با پیشگامان اسلام گرایی که برتری و پیشرفت تمدن اروپایی را پذیرفته بودند، خود را نشان می دهد. سید قطب به تعریف دوبارة واژه های «توسعه» و «توسعه نیافتگی» و معرفی معیار های جدید برای پیشرفت و ترقی پرداخت. قطب تأکید می کرد که جامعة توسعه یافته جامعه ای نیست که در نقطة اوج تولید مادی است، بلکه جامعه ای توسعه یافته است که تفوق اخلاقی از خود نشان دهد. جامعه ای که از نظر علم و فناوری در اوج است، ولی در اخلاقیات در حضیض، آن جامعه عقب مانده است، در حالی که جامعه ای که در اخلاقیات در ردة بالا است ولی از نظر علم و تولید مادی در پایین، آن جامعه پیشرفته است.
نهضت امام خمینی اوج گرایش اصول گرایی اسلامی است که دیگر جنبشهای اسلامی در سراسر جهان تحت تأثیر موفقیت ایشان در تأسیس جمهوری اسلامی توانا شدند. تفکر و طرح امام خمینی در واقع تلفیقی از هویت و توسعه بود. در حالی که رهبران پیشین جنبش بیداری اسلامی چون سید جمال به دنبال توسعه و تجدد بودند و برخی هم به صورت کمرنگی بر هویت تأکید می کردند. امام خمینی همان گونه که به دنبال احیای هویت اسلامی بودند، توسعه نیز در گفتمان وی از جایگاه ویژه ای برخوردار بود، توسعه ای که در چارچوب هویت اسلامی تعریف می شد. نظریة سیاسی امام منحصراً در قالب و شکل اسلامی مطرح می شد و همین امر موقعیت و ویژگی ممتازی به امام خمینی در جنبش اسلام گرایی در جهان اسلام می دهد.
انقلاب اسلامی ایران، به رهبری امام خمینی، در تولد و تحرک بسیاری از جنبش های اسلامی در جهان اسلام نقش داشته است. افول قوم گرایی، ناسیونالیسم، لائیسیسم، راه را برای حضور قدرتمندانة اسلام گرایی در منطقه مهیا کرد و انقلاب اسلامی و اندیشه های امام خمینی هم تأثیر فراوانی در این روند گذاشت. در میان رهبران بیداری اسلامی در جهان عرب، اندیشه های سید قطب تا حدی به اندیشه های امام نزدیک بود. «آیت الله خمینی و سید قطب هر دو راه حل نهایی مسائل را در راهی می دیدند که برای فهم اسلام داشتند. هر دو جهان را به صورت تقابل ما و آن ها در نظر می گرفتند. آیت الله خمینی دو قطب این تقابل را مستضعف و مستکبر می نامید و سید قطب آن دو را جاهلیت و اسلام؛ هر دو آن دسته از بخشهای جهان که نظام اسلامی بر آن حاکم نیست ـ و در این جا ما می توانیم آن بخشهایی را نیز که رفتار دینی بر آن ها حاکم نیست به آن دسته اضافه کنیم ـ قلمرو جاهلیت و استکبار دانسته اند». در نظر اندیشمندانی چون امام و سید قطب، اسلام هم دین است و هم دولت و ارزشها و الگوهای رفتاری غرب نمی تواند با ارزشهای اسلامی سازگار باشد.